1ـ عید از عُود و برگشتن است، چون در این روز رحمت خدا شامل مردم می شود و با آمدن عید شادی به مردم بر می گردد.[1] و یا به معنای برگشتن به فطرت است.
2ـ در اسلام چهار عید داریم، عید فطر، عید قربان، جمعه و عید غدیر چنانکه در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمود: غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید دیگری است به نام عید غدیر که از همه حرمتش بیشتر است.[2]
عید قربان روز دهم ذی الحجّه (از ماههای قمری) است در دعای قنوت نماز این روز می خوانیم که خدایا تو این روز را برای مسلمانان عید قرار دادی. این روز در روایات به نام عید اضحی از ریشه اضحیّه به معنای قربانی نمودن گرفته شده است.[3] چون در این روز بر حاجیان واجب است که در سرزمین مِنی قربانی کنند و برای آنهایی که در حج شرکت ندارند، مستحب است این قربانی را انجام دهند.
امّا نکته مهم فلسفه این قربانی است چون خداوند نیازی به گوشت قربانی ندارد چون او نه جسم است و نه نیازمند. او وجودی است کامل و بی انتها از هر جهت هدف این است که مردم با پیمودن مدارج تقوا روز به روز به خدا نزدیکتر شوند، قربانی درس ایثار و فداکاری وگذشت و آمادگی برای شهادت در دل خدا و کمک به نیازمندان و مستمندان را می آموزد.[4] در روایات هم اشاراتی به این جهات داریم از جمله امام صادق ـ علیه السلام ـ از علّت قربانی نمودن سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند قربانی را قرار داد تا فقراء از آن استفاده و بهره ببرند.[5]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند در اوّلین قطره که از خون آن به زمین می ریزد صاحب آن را بیامرزد و تا خداوند بداند از که چه کسی در پنهانی ها تقوا را مراعات می کند (با نیّت خالص قربانی را انجام می دهد و... بعد فرمود: نگاه کن چگونه خداوند قربانی هابیل را قبول نمود و قربانی قابیل را رد نمود.[6]
ناگفته نماند که نامگذاری این روز به تناسب سرافرازی حضرت ابراهیم(ع) در امتحان الهی صورت گرفته است. چرا که خداوند به ایشان دستور داده بود که فرزندش حضرت اسماعیل را قربانی کند و وقتی حضرت اقدام به قربانی کردن نمود، به امر الهی کارد گلوی اسماعیل(ع) را نبرید و از سوی خداوند قوچی برای قربانی فرستاده شد. پس حاجیان خانه خدا نیز مأمور شدند به تأسی از قهرمان توحید، در چنین روزی حیوانی را قربانی کنند.
پی نوشتها:
[1]. لمعه دمشقیه، ج 1، ص 306.
[2]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، اعمال روز هجدهم ذی حجّه، ص 456.
[3]. شهید ثانی، زین الدین، شرح لمعه، کتاب الحج اعمال مِنی.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 109.
[5]. صدوق، علل الشرائع، دارالبلاغه، ص 437.
[6]. همان، ص 438.
منبع: http://www.andisheqom.com